هفته پیش رفتیم آتلیه تا عکس های سالگرد ازدواجمون رو بگیریم ولی طبق معمول اولش بهونه گرفتی و گریه میکردی که عکس نمیگیرم خانوم عکاس هم یه کم باهات راه اومد ولی بعدش خسته شد و گفت اصلا برو روی مبل بشین عکس ننداز و اگه روشا اینجوری کنه قول نمیدم عکسهاتون خوب بشه . ماهم دیگه تصمیم به عکس دو نفره گرفتیم و لی به محض روشن شدن شمع ها با ذوق و خنده اومدی که تولده میخوام شمع فوت کنم و از این رو به اون رو شدی دیگه عکاس هم ما رو ول کرد و شروع کرد از شما عکس انداختن هر مدل و ژست و هر کاری که میگفت انجام میدادی .اینجوری شد که بیشتر عکسهای چاپ شدمون عکس های تکی شما شد تا عکسهای مامان و بابا. این عکس هم یه ژست واقعی بود...