روشا یدونهروشا یدونه، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 17 روز سن داره

روشا هديه ای از سوی خدا

37 ماهگی روشا جونمون

1393/12/23 9:01
639 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به یدونه 37 ماه خودم این پستت رو با تاخیر گذاشتم به خاطر شلوغی های دم عید و یه عالمه کار نکرده و کار عقب افتاده ولی امروز که بعد از دو هفته رفتی مهد فرصت پیدا کردم . این ماه بدجور مریض شدی برای اولین بار بود توی این سه سال که اینطور مریض میشدی که نیاز به سه بار دکتر بردن و آزمایش و استراحت مطلق توی خونه میشد تقریبا این ماه چهار یا پنج روز بیشتر مهد نرفتی مابقیش رو خونه بودی

تب خیلی شدید داشتی و سرفه و تهوع و خلاصه هر چیز که همه بچه های مهد داشتن تو همرو یکجا داشتی ولی خداروشکر با مراقبت های بابا و خوردن دارو و استراحت امروز سرحال شدی که بری مهد ولی به دیر پا شدن های صبح باز عادت کرده بودی و دلت نمیخواست بری .

به غیر از امروز بقیه روزها صبح زود به عشق مهد رفتن و خاله سحر بیدار میشی . کلی شعر و کلمات انگلیسی و نقاشی یاد گرفتی که در اولین فرصت عکسهای نقاشیت رو هم میزارم  . ظهر ها وقتی میام دنبالت کل مسیر مهد تا خونه رو سوال پیچت میکنم که چی گفتی و چی خوردی و چی شد و چی یادگرفتی تا نپرسم خودت چیزی رو نمیگی یه روز که ازت پرسیدم روشا  امروز انگلیسی داشتی گفتی نه miss محبوبه  نیومده بود .

با هم رفتیم داروخانه برات شامپو خریدم ازم گرفتی و میگی مامان بده ببینم روش انگلیسی چی نوشته به قول بابا آخه  تو که هنوز به روشن میگی جوقن انگلیسی رو چی جوری یاد گرفتی

 گربه رو هم یاد گرفتی که میشه cat و good by   فعلا تا این حد پیشرفت داشتی چند تایی هم حرکات ژیمیناستیک یادگرفتی و چند تا شعر که توی خونه با صدای بلند همونجوری که توی مهد بهتون یاد میدن میخونی . 

این ماه بابا دوبار ماموریت رفت هرکسی بهمون زنگ میزد میگفتی بابا رفته معلولیت ملاغه (ماموریت مراغه) 

یه روز بهت گفتم روشا خاله سحر باهاتون بد حرف نمیزنه سرتون داد نمیزنه گفتی نه فقط خواست بهمون بگه ساکت اشتباهی گفت سوخوت ( البته خاله سحر گفته بود سوکوت شما اشتباه تلفظ میکردی) 

این مدت که مریض بودی یه روزبا هم رفتیم خرید توی فروشگاه سرفه کردی و حالت بعد شد از مسئول فروشگاه پرسیدم آقا سرویس کجاست رفتیم دستشویی گفتی مامان اینجا سفیده آبی هم  داره اولش متوجه منظورت نشدم ولی بعدش گفتی مامان خودت گفتی سفید کجاست مگه اینجا سفید نیست.

 

یه روز با پسر عمه بابا رفتیم جاده کن برای چای و قلیون تا سه صبح اونجا بودیم و شما هم پا به پای ما بیدار 

این گلها رو هم بابا برای روز ولنتاین برامون خرید که بزرگه برای من و کوچیکه برای فسقل خانوم

   

اینها رو هم عمه ثریا برات درست کرده و برام ایمیل کرد

 

مهدتون ازمون خواسته بودن یه شیشه سس رو به سلیقه خودمون براتون تزیین کنیم بدیم که ببرید مهد منم فراموش کرده بودم و یه روز مونده بود یادم افتاد و خیلی عجله ای با امکاناتی که خونه داشتم این رو برات درست کردم نمیدونم قراره باهاش چی کار بکنن

یه شب خوب که با عمه مینا و نگارجون رفتیم کنسرت گروه آوین که نوازنده ها و خواننده هاش همه بچه های سه سال به بالا بودن 

 

اینم عکسهای مهدتون با سفره هفت سین ، اینجور که از ظاهر قضیه پیداست  خیلی خوش اخلاق بودی و خیلی راحت تونستن ازت عکس بگیرن .چشمک

فایل عکسها رو بهمون ندادن از روی عکسها عکس گرفتم برای همین کمی بی کیفیت شد . 

پسندها (7)

نظرات (7)

عمه فروغ
23 اسفند 93 11:42
37 ماهگیت مبارک عزیزم ان شاا.. همیشه زنده باشی.بلا به دور باشه خدا رو شکر که بهتری ان شاا.. همیشه تنت سالم باشه هزار ماشاا.. به روشای گلم که نقاشی و انگلیسی بلده ان شاا.. همیشه موفق باشی دست عمه جون هم دردنکنه .عکس های مهدت هم خیلی خوب شده عسل خانوم
آتنا مامانیه روشا یدونه
پاسخ
ممنون ازاین همه دعای خوب . من و روشا هم پیشاپیش سال جدید رو بهتون تبریک میگیم و امیدواریم که سالی پر از شادی و سلامتی و دلخوشی پیش رو داشته باشید
رویا
23 اسفند 93 17:47
خوشگل خانووووووووم
سمانه
24 اسفند 93 19:42
عالی. پس عکسهای تولد چی شد؟ ما هم امروز رفتیم فتو نی نی. راضی بودم. ممنون از راهنماییت عزیزم
آتنا مامانیه روشا یدونه
پاسخ
سلام سمانه جون . خدا روشکر که راضی بودید . والا قرار بود دو هفته ای آماده کنن یک ماه طول کشید الان یه هفتست آمادست ما وقت نکردیم بریم بگیریم .
فاطمه-sgzah
25 اسفند 93 18:55
سلام....خداروشکر روشا خانوم بهتر شدن...ان شاء الله دیگه از مریضی خبری نباشه... کلی دلم براتون تنگ شده بود و هر روز وبلاگ رو چک میکردم...فکر میکردم حسابی درگیر کارهای عید باشین... امیدوارم سالی پر از سلامتی و شادی و موفقیت بهمراه اسایش و ارامش و خوشبختی پیش رو داشته باشین...
آتنا مامانیه روشا یدونه
پاسخ
سلام فاطمه جون . ممنون عزیزم که همیشه به فکرمون هستید بله یه مدت بود نتم مشکل داشت بعد از اون هم وقت نمیکردم مریضی روشا ودرگیری کارهای آخر سال . شما و آقا حامد هم سال خیلی خیلی خوبی رو داشته باشید پر از شادی و برکت و پر از نی نی
کوثر
26 اسفند 93 12:50
ماشالله چه خوشگله !!دوست داشتید به وب منم سربزنید خوشحال میشم.روشا جون رو ببوسید.
آتنا مامانیه روشا یدونه
پاسخ
ممنون کوثر جون . حتما عزیزم با کمال میل
رویا
29 اسفند 93 15:27
خداوندا ، نمیدانم چه تقدیری مرا فرموده ای اما برای دوستان من عطا فرما : هزار و سیصد امید هزار و سیصد و نود بهروزی هزار و سیصد و نود و چهار لبخند زیبا پیشاپیش سال نو بر شما و خانواده محترمتان مبارک باد .
آتنا مامانیه روشا یدونه
پاسخ
سال نو برای شما هم مبارک باشه پر از خیر و برکت و شادی
عمه فروغ
3 فروردین 94 15:05
لحظات از آن توست؛ آبی، سبز، سرخ، سیاه، سفید رنگهایی را که بایسته است بر آنها بزن روزهایت رنگارنگ سال نو مبارک . . .
آتنا مامانیه روشا یدونه
پاسخ
سلام سال جدید برای شما هم مبارک باشه سال بسیار خوبی روبراتون آرزو میکنم