روشا یدونهروشا یدونه، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 23 روز سن داره

روشا هديه ای از سوی خدا

38 ماهگی بهاری

1394/1/26 11:39
1,249 بازدید
اشتراک گذاری

بالاخره بعد از کلی تاخیر اومدم تا عکسهای سی و هشت ماهگیت که نصفش زمستانی و نصفش بهاری بود رو بزارم .

امسال سر بز بودن و گوسفند بودن سال بین علما اختلاف بود ولی ما بنا رو بر گوسفند بودن سال گذاشتیم و کمی تزیینات گوسفندی  توی هفت سینمون انجام دادیم خندونک ساعت تحویل سال 2 و 15 دقیقه و 10 ثانیه روز شنبه بود که ما طبق معمول تا آخرین لحظه بدو بدو میکردیم که من همیشه این هیجان و بدو بدو هاش رو به روزهای بعدش ترجیح میدم  شما هم که تا یک ساعت بعد از تحویل سال بیدار و سرحال بودی.  کلی کار نا تموم مونده بود که فرصت نکردیم شام بخوریم و تازه بعد از سال تحویل شما و بابایی شام خوردید .

طبق روال هر سال سه تایی دور سفره نشستیم و بابا قران خوند و برامون دعا کرد و از لای قران بهمون عیدی داد و عیدی دادن نقدی همانا و جیغ و گریه های شما ساعت دو نصفه شب همانا که من پول نمیخوام مگه عیدی پول میشه  . شانس اوردیم که بابا از قبل فکرش رو کرده بود و برات عیدی غیر نقدی هم خریده بود که وقتی بهت داد کلی خوشحال شدی و تازه عید شما از اون لحظه شروع شد و بعد هم شما  عیدی مامان رو اوردی که یه دستبند خوشگل بود که با بابا دوتایی خریده بودین .

 دی وی دی پلیر یا به قول خودت لبت تاب و کامبِخر ، عیدی امسال یدونمون

 روز اول هم خونه مامان جون و بابا جون بودیم و روز دوم هم خونه خونه دایی مامان بودیم که ازشون چند تا لباس خوشگل عیدی گرفتی  و کلی هم از خجالت شکلات و شیرینی هاشون دراومدی و آخرسر هم یه سرشماری کردی که احیانا شکلاتی از قلم نیوفتاده باشه . از سوم تا هفتم عید هم با عموها و عمه ثریا رفتیم شمال و بعد از برگشتمون ادامه دید و بازدید ها رو انجام دادیم که همچنان ادامه داره .

 

توی شمال روز پنجم عید تولد مهدی بود که همونجا یه تولد کوچولو براش گرفتیم .

این  عیدی و کاردستی رو هم مهدتون آخرین روز بهتون داد که توی هفت سین خودت  ازشون استفاده کردم . تخم مرغ رنگی های سفره هفت سین اتاق خود هم کار مشترک هردومون بود.

چند روز قبل از پایان سال پاساژ کوروش و جشن نوروز

از شما و بابا هم خواستن که در اجرای نمایش کمکشون کنید.

 

خونه دایی و تولد چهارسالگی کسری

الان توی این مقطع از سنت بیشترین مشکلی که باهات دارم سر لباس پوشیدنته که موقع بیرون رفتن باید با هزار جور ترفند و بازی و بحث یه لباس مناسب تنت کنم چون اگر به سلیقه خودت بزارم  توی گرما پالتو میپوشی و توی سرما یه سارافون . مشکلت با بستن مو و کش و سنجاق و تل هم همچنان سرجاشه و بد غذایی هم که عادت همه بچه  هاست و باید کلی  برات فیلم و آهنگ بزارم که راضی به خوردن غذا بشی.

 دیگه اشتباهت توی تلفظ کلمات خیلی خیلی کم شده و دیگه کمتر کلمه ای هست که نتونی درست تلفظ کنی به غیر از کامپیوتر که همچنان میگی کامبخر ورقو ورق (رعد و برق)  ، عَقر (عرق) . با هم داشتیم بازی میکردیم و گفتی مامان برو مَلقه (مرحله) دیگه . بابا رفته بود سرکار گفتی مامان پس بابا کی میاد گفتم یه ربع دیگه گفتی وای یه ربع دیگه خیلی زیاده گفتم مثلا چه قدر گفتی یه میدون تومن (میلیون تومن)

پسندها (3)

نظرات (5)

کوثر
26 فروردین 94 18:38
سلام خاله خوشحال میشم بهم سربزنید...
آتنا مامانیه روشا یدونه
پاسخ
سلام بله حتما
عمه فروغ
27 فروردین 94 0:14
38 ماهگیت مبارک روشا جونم خوشحالم که تعطیلات خوبی داشتید همیشه به شادی و گردش .عیدی هات مبارک روشا جونم به شادی استفاده کنی
آتنا مامانیه روشا یدونه
پاسخ
ممنون عزیزم
مامان خدیجه
30 فروردین 94 8:06
38 ماهگیت مبارک عزیزم کادو جدیدت هم مبارک باشه همیشه شاد شاد باشید
آتنا مامانیه روشا یدونه
پاسخ
ممنون عزیزم
مارال - مامان روشا
1 اردیبهشت 94 2:01
درود بر شما سال خوبی را براتون آرزو میکنم آتنا جون به به روشا خانوم یه دونه سال نوت مبارک عزیزم امیدوارم سالی پر از شادی داشته باشی دست بابایی و مامانی درد نکنه چه عیدی خوب و کار آمدی برات گرفتند مبارکت باشه گلم عکسات هم مثل همیشه خوشگل هستن
آتنا مامانیه روشا یدونه
پاسخ
امیدوارم سال جدید برای شما هم سال پرباری باشه و هر آنچه دوست دارید براتون اتفاق بیوفته
مامان سلما
30 خرداد 94 4:23
سلام خوبین ماشاالله روشا جون چقدر بزرگ و خانم شده دلم براتون تنگ شده بود دارم سعی میکنم وبلاک سلما رو به روز کنم یه کم سخته ولی شروع کردم
آتنا مامانیه روشا یدونه
پاسخ
سلام ما همگی خوبیم و منتظر عکسهای جدید سلما جونم هستیم