روشا یدونهروشا یدونه، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 18 روز سن داره

روشا هديه ای از سوی خدا

45 ماهگی دلبر و جانان من

1394/8/17 16:00
1,048 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به روشا یدونه خودم

کلی اتفاقات خوب و بد توی این ماه داشتیم و من فقط اونهایی که عکس ازشون دارم رو برات میذارم  کلی کارهای شیرین و جالب  میکنی که فقط کم مونده دو تا شاخ رو سرمون سبز بشه ولی الان هرچی فکر میکنم از کارها و حرفات چیزی توی ذهنم نیست که برات بنویسم ولی همین اندازه برات میگم که ما شاالله خیلی خیلی باهوش هستی و به سرعت همه چیز رو یاد میگیری و خیلی خوب گوش میدی و به موقع تحویلمون میدی به قول بابا مثل یه  voice recorder عمل میکنی باید خیلی مراقب حرفها و رفتارمون باشیم با گوش کردن دوبار آهنگهای توی گوشیم کامل از حفظ میشی وقتی درست و کامل میخونیشون همه تعجب میکنن  یک شعر به زبون عربیه که وقتی خوندیش باورم نمیشد بتونی کلمات عربی رو تلفظ کنی اونم دقیقا با لهجه عربی و یک حدیث از امام صادق که رامبد جوان نقل میکنه (اگر انسانی انسانی را به خاطر گناهی سرزنش کند نمیرد تا خود به آن گناه مرتکب شود) کامل این حدیث رو بلدی و در آخر هم مثل رامبد جوان میگی حیرت انگیزه  .

همچنان مهد رفتن با اشتیاق و کلاس موسیقی با ذوق و شوق و عشق دیدن فرزاد جون یا به قول خودت آقا کچله به قوت خودش باقیه . منم توی کلاس موسیقی با مامانهای دوستاتون کلی بهم خوش میگذره و اون یک ساعت و نیمی که شما توی کلاس هستید ما هم توی کافی شاپ آموزشگاه کلی کیف میکنیم .    

16 مهر روز جهانی کودک بود  توی مهد براتون ارکستر اوردن و جشن داشتید و در آخر هم با کلی خوراکی برگشتی خونه و منم در یه حرکت انطحاری با خانومهای دوستهای بابا تماس گرفتم و ترتیب یه جشن  رو توی فودلند براتون دادم و با زور و زحمت تونستم برای اون روز میز رزرو کنم  وقتی خیالم از رزرو راحت شد سریع رفتم برای همتون یه هدیه کوچولو خریدم . امیر علی و گندم کوچولو هم بودن ولی بیشتر شما سه تا دخترها توی عکس هستید جای النا جون و داداش کوچولوش و حورا جونم خیلی خالی بود که نتونستن بیان .

یه اتفاق جالب هم که برامون افتاد یکی از دوستهای قدیمی  وبلاگیمون که خیلی وقته  نمینویسه مامان مسیحا جونی شما رو شناخت و اومد پیشمون خیلی خوشحال شدم وقتی دیدمشون مسیحا جونی توی این مدت صاحب  خواهر کوچولوی نازهم شده بود  که پشت این عکست یه کوچولو معلومه.

برای اون روز فودلند نمایش عروسکی و نقاشی روی دست و صورت داشت .

آخر جشن و فسقلهایی که هنوز انرژی جیغ کشیدن داشتن 

آقایون پدرها  که خیلی تفریحشون کامل نشده بود ادامه مهمونی رو بردن خونه عمو محمد  

ودختر کوچولوهایی که مثل همیشه خاله بازی کردن جزء زیباترین تفریحاتشونه.

جشن مهرگان در مهد کودک

هدیه مامانی به مناسب این روز چند تا کتاب آموزشی که بیشتر اوقات کتابهات رو از خانه باهوش من میخرم که شما توی اتاق بازیش مشغول باشی و من با حوصله و دقت بهترین کتابها رو برات بخرم.

  

زنگ تفریح کلاس موسیقی ( نیکی ، امیررضا، ساینا، جانیار، سروش، روشا ، سارا)

یک روز در گاوداری بابا جون 

اول خیلی از گاوها  میترسیدی ولی کم کم رفتی نزدیک و بهشون غذا دادی بعد از گاوها هم با بابا به مرغ و خروسها و سگها ی بابا غذا دادی بعدش میگفتی مامان بریم یه حیوون دیگه ببینیم فکر میکردی اومدی باغ وحش. 

با کمک عمه های مهربون و زن عمو چهارمین نذری یدونه رو هم شب تاسوعا پختیم.

پسندها (2)

نظرات (2)

مامانه شایلین
21 آبان 94 21:45
45 ماهگی روشا خانووووووووووم مبارک
آتنا مامانیه روشا یدونه
پاسخ
ممنون عزیییییییییییزم
محبوبه مامان الینا
8 آذر 94 20:14
45ماهگی خوشگل خانوم باهوشک مبارک چه خوب که از کلاس موسیقی استقبال میکنه روشا جون
آتنا مامانیه روشا یدونه
پاسخ
مرسی محبوبه جون سلامت باشی .ببوس روی ماه گل دختری رو