روشا یدونهروشا یدونه، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه سن داره

روشا هديه ای از سوی خدا

روشا در حال لذت بردن از دست

دیروز بعدالظهر خوابیده بودی منم هیچ کاری نداشتم گفتم کمی پیشت بخوابم ولی تا اومدم بخوابم بیدار شدی و شروع کردی به شیرین کاری و دست و دهنت کردن منم دیگه خواب از سرم پرید و دوربین رو برداشتم ازت عکس گرفتم انقدر کارات بامزه بود که تند تند داشتم عکس میگرفتم و توجه نمیکردم چه قدر دور و برمون شلوغه .قربون اون اداهات برم که انقدر ذوق کردم از ذوق زیاد سرم درد گرفت . عاشقتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتم ...
5 مرداد 1391

اولین مسافرت مسافر کوچولو به قزوین

پنجشنبه ساعت ٦:٣٠ حرکت کردیم به سمت خونه عمه ها تا با عمه ها و بابا جون و دختر عمو و پسر عمو های بابایی بریم قزوین چون سالگرد پسر عموی بابایی بود.  این اولین مسافرت شما بود و اولین باری که شما از تهران خارج شدی. تو را ه بهمون خیلی خوش گذشت , یکجا نگه داشتیم تا هم شما شیر بخوری و هم ما صبحانه. بعداً رفتیم امام زاده علی اصغر (ع)  که اونجا پسر عمو بابایی رو به خاک سپرده بودند بعد از اونجا هم رفتیم خونه عمه بابایی و بعدالظهر هم رفتیم باغ عمه بابایی که خیلی باد سردی میومد و منم چند تا لباس رو هم با ملحفه و پتو دورت پیچیده بودم تا خدا نکرده مریض نشی. تو باغ عمه عچند تا عکس ازت گرفتم بهمون خوش گذشت ولی آخرش برای مامان ی...
4 مرداد 1391