روشا یدونهروشا یدونه، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 6 روز سن داره

روشا هديه ای از سوی خدا

اولین عروسی روشا در 6 ماه و 27 روزگی

1391/6/17 1:38
2,103 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به روشای عزیزم و همه دوستان گل گلیش

ما چند وقتی بود در تدارک یک جشن بودیم و اونم عروسی عموی روشا بود که بالاخره به خوبی و خوشی تموم شد بعد از اینکه کلی بابایی من و روشا رو تنها گذاشت تا بتونه به عمو در تدارک جشنش کمک کنه و کلی مامانی روشا و بابایی رو تنها گذاشت تا بتونه خودش رو برای عروسی آماده کنه عروسی برگزار شد

 کلی گشتم تا بتونم بهترین لباس رو برات بخرم که اون شب مثل ستاره بدرخشی  آخرش هم اونی که میخواستم نشد ولی خوب بد نشد من و شما و بابایی ست هم شدیم .

 و مامان صبح جمعه ١٠ شهریور  روشا رو پیش عمه میترا و عمه فرشته گذاشت و با عمه ثریا و عمه حمیده و عمه مهناز رفت آرایشگاه ساعت ٢ اماده شدیم و لی طفلکی عمه فرشته به خاطر روشا نرفت ارایشگاه یعنی دیر رفت تا بابایی بیاد از عمه تحویل بگیرتش و بیارتش آتلیه .

تو آتلیه خانوم جاهد عکاسمون خیلی ازت خوشش اومده بود و منو بابایی رو ول کرده بود و همش به شما ژست میداد و توجه میکرد و فکر کنم هزار تایی ازت عکس گرفت بعد از آتلیه ما زودتر از بقیه رفتیم تالار تا بابایی بقیه هماهنگی ها رو بکنه و قبل از اینکه مهمونها بیان خواستم پوشکتو عوض کنم که روی لباس مامانی جیش کردی و چون لباسم روشن بود یه لکه بزرگ روش افتاد و تا اخر عروسی با همون لکه داشتم تو تالار راه میرفتم.

 تو تالار فکر میکردم خیلی اذیتم کنی ولی یه کوچولو اونم بعد از شام گریه کردی که لباسهاتو عوض کردم تا شاید خنک بشی ولی اروم نمیشدی خواستم بهت شیر بدم آب جوشت تموم شد و تالار هم آبجوش نداشت ولی بعد از اینکه خاله مونا رفت صحبت کرد برامون آبجوش اوردند بعدش هم رفتیم عروس و داماد رو برسونیم خونشون و شما اصلا آروم نمیگرفتی کمی بابا جون بغلت کرد راه برد کمی بابایی بغلت کرد تا بالاخره خوابیدی یکسری عکس تو تالار عمه مینا ازت گرفت که اونها رو علی الحساب میزارم تا عکسهای آتلیه آماده بشه.

اینجا هم تو ماشین زمانی که داشتیم میرفتیم کارتهای عروسی رو به دوستهای بابایی بدیم.

خاله مونا (دوست مامانی خواهر خاله ندا )

خاله نگین (خواهر خاله مونا و خاله ندا)

ملینا (دختر خاله نگین)

نگار(دختر عمه مینا)

اینم از فردای عروسی تو خونه بابا جون تو بغل مامان اتنا

 

 با عکسهای خوشگل ترینم در آتلیه بر میگردیم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

الهه مامان روشا جون
17 شهریور 91 1:26
همیشه به عروسی عزیزم. مامانی کاش با خودتون پنبه می بردید که اگه سر و صدای اهنگ زیاد بود تو گوشش میذاشتید که اذیت نشه.
آناهیتا مامانیه آرمیتا
18 شهریور 91 22:58
عزیزم آخه چراجیش کردی روی لباس مامانی شیطون چه نازشده بودی روشاگلی خاله
طاهره مامان امیرعلی
19 شهریور 91 1:11
سلام.وبلاگتون مثل همیشه زیبا و قشنگه،تبریک میگم بهتون.امیرعلیه من تو جشنواره ی آتلیه سها شرکت کرده و به رای شما شدیدا احتیج داره.اگه به وبلاگش سر بزنین یه پست گذاشتم که آدرس جشنواره است اگر روش کلیک کنین مستقیم به سایت جشنواره میره.اسم پسملیه من امیرعلی مرادیان هست.بهش رای بدین و مارو خوشحال کنین.امیدوارم بتونم لطفتونو جبران کنم.
سمانه مامان آرشیدا
21 شهریور 91 0:44
به به چه عروسی. چه دخمل نازی. چه لباس و کفش قشنگی. افرین به سلیقه مامان آتنا.
مامان بنیتا
28 شهریور 91 23:05
خیلی نازشده بودی عزیزم