علایق وشیرین زبونی های عسلم
یدونه مامان این روزها این کلمات رو یاد گرفتی
به من و بابا میگی اَبو و این لذت شنیدن کلمه بابا و مامان رو ازمون میگیره خدا کنه دیگه نگی
به همه مردها میگی عمو
بعضی وقتها که چیزی بهت میدم میگی مِـس یعنی مرسی
وقتی بهت میگم روشا نون میخوای میری کنار یخچال میگی نو
کارتهای باما رو باهات کار میکنم فعلا یادگرفتی بگی اَینار (انار) اَینور (انگور) توت ، سیسَ( سیزده)
زمانی که جیش میکنی دستتو میزاری روی پوشکت میگی جیش و تا میگم برو بشورمت بدو بدو میری سمت دستشویی
تا برس میدم دستت موهاتو شونه میکنی
وقتی چیزی میخوری و تموم میشه میگی نیس
دستمال کاغذی رو هم برمیداری و باهاش دهنتو پاک میکنی و زمانی که میگم روشا بیا دستاتو بشورم میای تو آشپزخونه و بعد از اینکه شستم به حوله نگاه میکنی تا خشکش کنم
وقتی میگم روشا ناز کن دست میکشی روی سرم میگی نا نا نا
هر بچه کوچیک رو که میبینی میگی نی نی
یه عروسک داری که پستونک میزاریم دهنش میگه با با زودتر از اینکه عروسکت بگه خودت میگی بابا
وقتی میگیم 1 بعدش تو میگی دو
وقتی از چیزی تعجب میکنی میگی اووه
عاشق چوب شوری و بابا باید همیشه اومدنی خونه برات بخره
نی نی بیا تو هم بخور
حالا نوبت خودمه
سمنو هم به غذاهات اضافه شده که فوق العاده مقویه به خاطر جوانه گندمش
هر چی صدات کردم روشا برگرد خودتو زده بودی به اون راه و اصلا نگام نمیکردی