سومین جلسه کلاس خلاقیت
امروز سومین جلسه کلاست بود و کار امروزتون این بود که کمی بازی کردین و کمی بپر بپر و بعدش داخل کارگاه خاله المیرا کمی ماکارونی و کمی لوبیا با دو تا لیوان به هرکدومتون داد تا لوبیا ها رو توی یه ظرف و ماکارونی ها رو توی ظرف دیگه جدا کنید ولی شما بیشتر میخوردیش تا جدا کنی بعدش مامانا لیوان ها رو با چسب به هم وصل کردن تا مثل جغجغه صدا بده و خاله المیرا براتون کمی رنگ انگشتی اورد تا روی لیواناتون اثر هنری بکشید و بازم طبق معمول شما رنگها رو میخوردی و به لباس بقیه و خودت میمالیدی ولی خوبیش این بود که رنگش راحت شسته میشد و گرنه من
لیوانت که روش با زور کمی نقاشی کردی رو برای یادگاری اوردمش ببینم تا کی حوصلم میگیره نگهش دارم .
مشغول جدا سازی ماکارونی از لوبیاها
از اینکه دستت رنگی شده بود بدت میومد و گریه میکردی بریم بشوریم موقعی که دستات رو شستم کمی هم شلوارت خیس شد. بعد از شستن دستت دوباره که اومدیم دیگه اصلا دست به لیوان و میز نمیزدی به زور لیوان رو دادم دستت تا کمی رنگیش کنی