روشا یدونهروشا یدونه، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 5 روز سن داره

روشا هديه ای از سوی خدا

یادش بخیر ...

1392/2/18 16:47
360 بازدید
اشتراک گذاری

یادش بخیر همه خونه های قدیم  یه حیاط داشت که توش یه باغچه بود که با سلیقه خانوم خونه  با گل و سبزی خوشگل میشد . از صبح هم که از خواب پا میشدن مشغول اون حیاط و تمیز کردنشو و آب دادن به باغچه میشدن ما بچه ها هم از صبح تا شب تو حیاط مشغول بازی بودیم و هیچ کاری به مامانا نداشتیم فقط موقع غذا صدامون میکردن. تو حیاط خونه ما که یه درخت انگور و یه درخت توت بود که بابام برام با به طناب تاب درست کرده بود و منم روش آی تاب میخوردم و مونا دوست صمیمیم با خواهرش ندا از بالا با حسرت نگاهم میکردن ،چون حیاط خونه اونها باغچه نداشت و منم  هر از گاهی اجازه میدادم اوناهم  لذتی ببرن خنده. خلاصه که این روزها همه حسرت خونه ویلایی حیاط دار و حوض آبی خوشگل رو دارن که همه این زیبایی ها جاشونو به برج و آپارتمان و به قول مامان بزرگا قوطی کبریتا دادن . خوشگل مامان این روزها خیلی دلم برات میگیره که نمیتونی اون لذت حیاط و بازی تو حیاط خونمون رو بچشی مخصوصا امروز که قصد داشتم ببرمت بیرون ولی باز تنبلی کردم و شما هم خیلی حوصلت سر رفته بود خودت اومدی پرده آشپزخونه رو زدی کنار و به پنجره اشاره کردی منم گذاشتمت لب پنجره . چه قدر دیدن بیرون اونم از پشت پنجره برات لذت بخش بود  .

قربونت برم . قول میدم یه کم از بی حوصلگیم کم کنم و بیشتر ببرمت بیرون.

برای نی نی های تو کوچه داشتی بوس میفرستادی

قند عسلم همش داشت بابایی رو صدا میزد

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مریم مامان سلما
18 اردیبهشت 92 17:33
الهی قربونت برم دختر مهربون که داری بوس میفرستی برای بچه ها .عزیزم چقدر تو عکس اخری چشمات خوش رنگ هزار ماشاالله


خدا نکنه عزیزم. چشماتون خوشگل میبینه
مامان دینا جون
20 اردیبهشت 92 12:44
ای جووونم.فدات بشم دلم گرفت مامانی توروخدا اینقدر تنبلی نکن گناه داره.از هوای خوب لذت ببرین.



خدا نکنه عزیزم . خودمم خیلی دلم براش میسوزه ولی امان از تنبلی کمی هم دستم درد میکنه بیرون میریم روشا همش بغل میخواد منم نمیتونم بغلش کن برای همین نمیبرمش بیرون
آناهیتا مامانیه آرمیتا
20 اردیبهشت 92 13:00
موافقم باهات آتناجون واقعاخیلی خوب بودمنم خونه پریم قبل ازاینکه تبدیل بشه به اپارتمان یه حیاط خیلی بزرگ داشت که یه تاب خوشگل داشتم و ازبوی یاس وتوت واناروانگور درختمون حسابی لذت میبردم ..
امابیچاره نی نی هامون دلشون به یه بالکن خوشه
به همین خاطرمن هرروزمیبرمش بیرون خیلی دلم میسوزه که همش بایدیه ذره جای خونه رودوربزنه.
روشاجونم قربونت که بابایی روصدامیزنی عزیزم میبوسمت


امان از این آپارتمانا که هرچه قدر هم بزرگ باشه بازم آدم توش احساس خفگی میکنه
خیلی خوبه حوصله بیرون رفتن داری من که خیلی تنبلم برای حاضر شدن و بیرون رفتن. خوش به حال آرمیتا عسلی