روشا یدونهروشا یدونه، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 5 روز سن داره

روشا هديه ای از سوی خدا

روشا و نی نی گوگولی ها

1392/6/11 21:28
1,215 بازدید
اشتراک گذاری

 عزیز دل مامان از وقتی خودت اومدی توی این دنیا دلت کلی برای دوست جونیای اون دنیایت تنگ شد برای همین یکی یکیشون رو خدا برات فرستاد که دیگه تنها نباشی اولین دوست جونیت که بعد از بدنیا اومدنش رفتیم دیدنش

صبا خوشگلم ،نی نی عمو محمد رضا و خاله بهار ( دوست بابایی) بود که بهمن ٩١ بدنیا اومد

اینجا صبا جونم ٥ ماهشه

نی نی بعدی نائریکا ، نی نی عمه محبوبه و عمو شهروز ( دختر عموی بابایی) بود که اردیبهشت ٩٢ بدنیا اومد

اینجا نائریکا نانازی ٣ ماهشه

بعد از این نی نی ها میرسیم به جمع دوستهای بابایی که تقریبا هم زمان با هم ازدواج کردیم و به ترتیب بعد از بدنیا اومدنت یکی یکیشون بچه دار شدن ما هم برای دیدن نی نی هاشون یه نی نی پارتی توی خونه عمو بهرام و خاله فاطمه ( ان شا الله به زودی خدا به اونها هم یه نی نی بده) ترتیب دادیم.

یدونه به همراه بابایی مشغول پذیرایی از خودشون قبل از اینکه مهمونها بیان

 

اولین نی نی ها اومدن دو قلوهای عمو محمد و خاله نعیمه که ٢٨ آبان ٩١ بدنیا اومدن

ترنم فسقل که ٩ ماهشه

تبسم تپلی شیطون ٩ ماهه

دومین نی نی که اومد امیر علی خان بود که پسری عمو محسن و خاله نرگس بود که ٢٥ اردیبهشت ٩٢ بدنیا اومده بود

امیر علی خان ٤ ماهه که با دیدن کلی دختر دور و برش اخم کرده بود و دریغ از یه نیم نگاهی که به کسی بکنه  همش بغل مامانیش و باباییش بود( در ضمن امیر علی پسر عموی ترنم و تبسم هم هست)

سومین نی نی : حورا جونم که عشق مامان عاطفه و بابا حسینش بود که ١٨ تیر ٩٢ بدنیا اومده بود

حورا عسلی الان ٢ ماهشه

دیگه جمعمون جمع شد و گذاشتن این بچه های شیطون کنار هم برای عکس انداختن هم پروژه ای بود بس عظیم. یدونه من ارشد نی نی ها بود البته در گوشی بگم خوشگل نی نی ها هم بود. تبسم و ترنم ٩ ماهه، امیر علی ٤ ماهه،حورا ٢ ماهه ، یدونه مامان ١٨ ماهه

 

حالا نوبت شام رسید و شکموی مامان اولین نفری بود که از خودش پذیرایی کرد

 

بابا محمد  برای نی نی ها که  سن همشون به یکسال نمیرسید  کیک و شمع صفر خریده بود ولی بازم نشد این بچه ها رو کنار هم جمع کنیم چون دیگه شده بود ١ نصف شب و یکی یکی موسیقی خوابشون رو داشتن مینواختن ولی دختری من سرحال به جای همشون شمع رو فوت کرد

 

تبسم خانوم هم تا تونستن کیک روبا انگشتهای کوچولوشون خوشمزه کردن و همش مامانیش میگفت نکن دخترم خاله آتنا نمیخوره بدش میاد اینجوری میکنی .

ساعت ١:٣٠ نیمه شب و دو تا ووروجکها خوابیدن . واقعا خدا به نعمیه جون صبر بده نگهداری از دو تا دوقلو اونم با داشتن یه پسر ٧ ساله واقعا سخته.

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

الهام مامان اوینا
11 شهریور 92 22:31
چه جمع زیبا و دوست داشتنی ای بوده...
هزارماشاا... به همشون..
درگوشیت باحال بود..کلی حال کردم.البته که روشا جون یدونه هست


بله خیلی خیلی خوب بود و خوش گذشت .
مثلا درگوشی بود دیگه و گرنه همه عالم و آدم میخونن.
ممنون عزیزم لطف داری .
مامان روشا - مارال
14 شهریور 92 1:02
خداحفظشون کنه چقدر نی نی کوچولوی خوشگل دور برتون هست
خیلی خوبه حداقل روشا دوروبرش و تو مهمونی ها دوست و همبازی زیاد داره


مارال جون تا دلتون بخواد نی نی دورو برمون هست منم خیلی دوست دارم روشا با همسناش بیشتر باشه تا آدم بزرگها
مامان ایسان
20 شهریور 92 0:02
وای چقد بچه خوشگل ناز دارید شما چقد خوبه این همه هم بازی


مرسی خاله جون . واقعا خیلی خوبه ولی دیر به دیر همدیگرو میبینیم .