مهمونی خونه النا تپلی
پنجشنبه بالاخره موفق شدیم بعد از گذشت 11 ماه از بدنیا اومدن النا جون که 15 آبان 91 به دنیا اومد بریم خونشون . یه بار وقتی 3 ماهش بود توی تولد یکسالگی خودت دیده بودمش و بعد از اون فقط عکسهاش رو توی فیس بوک میدیدم ولی دیدنش از نزدیک و گاز گرفتن اون لپهای تپلیش یه مزه دیگه ایی داشت.
یه نی نی پارتی کوچولو به مناسبت به دنیا اومدن النا بود چند تا از نی نی ها نیومده بودن ولی روشا یدونه و حورا فسقل پای ثابتن. از این لباس حورا موقعی که سه ماهت بود برات خریده بودم چه قدر ذوق کردم تن حورا دیدم انگار دوباره خاطرات اون موقعت زنده شد.
دیگه لالا دارم برید خونتون دیگه . زمانی که روشا ی مامان کوچولو بودی و روی تخت خودمون میخوابیدی منم اینجوری بالش دورت میزاشتم که از روی تخت نیوفتی
منصور و شیرین جان تولد زیباترین هدیه خدا که مانند سروشی روح بخش به زندگی تان نور امید دمید را تبریک میگوئیم.قدمهای کوچکش برایتان پر از خیر و برکت باشد.