روشا یدونهروشا یدونه، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 6 روز سن داره

روشا هديه ای از سوی خدا

یک شب تنها خونه عمه مینا به روایت تصویر

1392/7/20 11:00
1,410 بازدید
اشتراک گذاری

پنجشنبه قرار بود به رسم هرسال که برای سالگرد ازدواجمون میریم آتلیه بریم عکس بندازیم البته با تاخیر ٢ماهه و قرار بود بابا نره سرکار و بمونه خونه از شما مراقبت کنه تا من صبح زود برم آرایشگاه ولی نشد که بمونه خونه و منم نمیدونستم شما رو کجا بزارم که صبح زود از خواب بلند نشی و راحت بخوابی که برای وقت آتلیه سر حال باشی برای همین عمه مینا پیشنهاد داد از چهارشنبه شب ببرتت خونشون و اونجا تا صبح بخوابی و منم به کارم برسم تا ٢ نصفه شب بیدار بودیم و هر لحظه منتظر این بودیم که عمه زنگ بزنه و بگه روشا بی قراری میکنه میخوام بیارمش ولی عمه زنگ زد گفت اصلا دلتنگی نمیکنه فقط کمی مامان مامان کرد و بعد بیخیال شد ( واقعا از اینکه انقدر دلت برای مامان و بابا تنگ شد سپاسگذاریمخنده) ما هم خوابیدیم و تا بعد از ظهر ساعت ٣:٣٠ که بیاییم دنبالت خونه عمه اینا موندی و عمه از آنچه در خانه عمه گذشتت عکس گرفت  و موقعی که رفتیم بیاریمت سی دیش رو بهمون داد.

فکر کنم این عکستون برای خواب شبتونه

قربون اون چشمای پف کردتت که معلومه تازه خواب بلند شدی

عمه توی خونه از دست دوربین مامانم آسایش ندارم اینجا هم تا از خواب بلند نشده از دست شماعصبانیکلافه

عمه برای صبحانه برات تخم مرغ آب پز درست کرد .

وورجک فقط داری به نگار نگاه میکنی تا کارهاشو تقلید کنیبغل

نِدال یواش تر لپم درد دِلفتنیشخند

بعد از صبحانه هم عمه بردتتون بازار میوه و کلی خرید کردین

آخی یه کم استراحت کنم خسته شدم .

بعد از خرید نوبت تا تا اباسی میرسهanimated gifs of toys- seesaw

احتمالا اینجا نگار داره باهات منطقی صحبت میکنه که تنهایی نمیتونی سوار تاب بشی چون حفاظ نداره و خطرناکهمتفکر

بعد از پارک هم اومدید خونه و نوبت به هم ریختن اتاق نگار شد

اینجا داری اسباب بازی نگار رو برمیداری که نگار توی آینه معلومه که داره بهت میگه مشغول تلفن

حالا نوبت ناهارشدکه عمه براتون باقالی پلو با مزغ درست کرده بود.

عزیزم اولین تجربه شب موندن جایی رو بدون مامانی و باباییش تجربه کرد. به منم اگر انقدر میرسیدن و پارک میبردن اصلا دلتنگی مامانیمو نمیکردمقلب عمه بعد از ناهار خوابونده بودتت که سر حال بشی و برای عکس اذیتمون نکنی ولی  من دو سال پیش که آخرین عکس سالگرد ازدواج بدون شما رو انداختیم پیش بینی دیگه راحت و بدون دردسر عکس انداختن با وجود شما رو کرده بودم و همینطور هم شد توی آتلیه همش نگران این بودی که دوباره تنهات بزاریم و اصلا ازمون جدا نمیشدی تا من و بابایی یه عکس عشقولانه دو نفره بگیریم شاید کمی برای سنت زود بود که یه شب تا صبح ازمون جدا بشی  ولی خوب تجربه ایی بود دیگه .

این عروسک رو هم عمه به خاطر اینکه دختر خانومی بودی و خونشون بودی بهت هدیه داد.Smiley bisous 131

 مینا جون برای تمام زحماتی که توی این یک روز برای یدونه کشیدی ممنونیم امیدوارم بتونم  همه زحماتت روجبران کنم .قلب

این گل هم تقدیم عمه و نگار جون به خاطر نگهداری از یه فسقل شیطون 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

مارال - مامان روشا
20 مهر 92 22:16
آخی چه خوب که یکی یدونه یه شب بیرون از خونه مونده و بی قراری نکرده ما هم باید یه شب این کار رو بکنیم روشای ما هم تنها جایی که بمونه فکر کنم خونه عمه اش باشه یا مامان بزرگ
آخر تونستید عکس دلخواهتون رو بندازید؟
راستی سالگرد ازدواجتون هم مبارک البته با همون دو ماه تاخیر
شاد باشید

مارال جون اول اینکه پیش هر کسی نزار من کاملا به عمه روشا اعتماد دارم حتی پیش خانوم برادر خودم و و همسایه و دوست هم نمیزارم چند ساعت بیشتر بمونه نه اینکه اونها مشکلی داشته باشن ولی خوب طرز مراقبت و نگهداری هرکسی فرق میکنه و به نظرم برای سن روشا توی این سن تنها جایی موندن کمی زود بود چون فرداش موقع عکس حسابی از دماغمون دراورد همش ترس داشت که شاید باز تنهاش بزاریم و بریم و این خیلی بده برای همین دو شبه که پیش خودم میزارم بخوابه که این احساسش فراموش بشه .
با گریه ها و بغل گرفتن دستیار عکاس تونستیم چند تا دو نفره و چند تا سه نفره بگیریم ولی فعلا انتخاب نکردیم که بره برای چاپ.
ممنون عزیزم .

پگاه مامان آرتین
21 مهر 92 10:03
عزیزم چه دخترخانم وگلی.آفرین که شب تنها موندی.منم بعضی شبا آرتینو پیش مامانم یا عمش می ذارم.ببوسش وچه عمه خوبی که اینقدربهش رسیده.نگارجونم عالی همکاری کرده.به ما هم سربزن کم پیدایی







http://artinjan90.niniweblog.com


مرسی عز یزم لطف داری به روشا ید ونه.عزیزم تقریبا تمام پستهات نظر من توش هست ولی فقط همین5پست آخر من رو نگاه کنی میبینی نظر ی از شما نیست آخرین نظر شما مربوط میشه به 6 مرداد و پست 6 سال زیر سقف خوشبختی که باز یه خط کوچولو نظر گذاشتید و گفتید به ما هم سر بزنید چون 10 پست بی نظر از شما داشتم و باز دیدم خبری از شما نیست نیومدم و شما اومدید روی آخرین پست یه نظر گذاشتید و گفتید سر بزنید یعنی همه نظرهایی که تا به حال از شما دریافت کردم همینجوری بوده. ولی هرچه از دوست رسد نیکوست همین یه نظر یه خطی هم از شما برای ما عزیزه
یک دوست مرا یاد کند ولو با یک هل پوک.
.چشم خدمت میرسیم
ترنم کوچولو و مامان فاطمه
21 مهر 92 13:11
افرین خوشگل خاله که تنهایی موندی چه عمه مهربون و خوبی خدا هر دوتاشونو حفظ کنه


مرسی فاطمه جون . بله عمه های روشا یکی از یکی ماهتر و مهربونتر . ان شا الله
مامان بنيتا
21 مهر 92 17:02
عزيزم چه خوب كه انقدر خانوم بودي
ولي من كه دلم نمياد بنيتا شب جايي بمونه
دست عمه مهربون هم درد نكنه


منم چاره ایی نداشتم ولی همیشه دوست دارم هر کاری رو یکبار امتحان کنم خدا رو شکر اتفاق بدی پیش نیومد .
الهام مامان یسنا
22 مهر 92 17:28
آفرین به روشا خانوم گلم. ماشالله روشا خیلی خوب با شرایط کنار میاد و خیلی هم وابسته نیست. خیلی خوبه خوش به حالت آتنا جون. البته عمه جون هم حسابی سرش رو گرم کرده دیگه بیرون رفتن پارک رفتن و بازی کردن.



یسنا بیشتر از 3 یا 4 ساعت بدون من نمیمونه اونم فقط پیش خواهرم باشه به خاطر اینکه شیر میخوره اگه از خواب بیهوش بشه هم بدون اینکه شیر بخوره نمیخوابه.



ما هم عروسی عمه یسنا رفتیم سه تایی آتلیه ولی چون دختر خواهرم رو هم برده بودیم حسابی تونستیم عکس دو نفری عشقولانه بندازیم. کاش شما هم نگار جون رو میبردید که اونجا روشا رو بغل کنه.



امیدوارم عکساتون قشنگ بشه. فکر کنم آتنا جون خودت هم خیلی دلت واسه روشا یه دونه تنگ شده بود که یه شب کنارت نبود.



برای دخملی خوشگل و خانوم




بله بزن به تخته دخترمون حسابی مستقله از الان داره عادتمون میده که یه روزی باید ازمون جدابشه ولی واقعا از حق نگذریم عمه مینا هم سرگرمش کرد اگر من بودم بچه برادرم تو یکساعت اول دلش میخواست بره خونشون..به سلامتی پس سرگرم عروسی بودید خبری ازتون نبود.اتفاقا عمه روشا پیشنهاد داد بیام نگار هم دوست داشت بیاد ولی جوونی کردم گفتم روشا مشعول آتلیه میشه یا کسی اونجا هست نگه داره چون آتلیه های قبلیش خوب بود اینبار میخواست تلافی تنها گذاشتنش رو در بیاره که اذیتمون کرد.منم امیدوارم چیز خوبی از آب در بیاد چون اصلا حوصله دوباره حاضر شدن و با روشا رفتن آتلیه رو ندارم.
بوس برای تپلی خاله






سمانه مامان آرشیدا
22 مهر 92 23:46
چه عمه نازنینی داره روشا یدونه. خوش به حالش.
فکر کنم از شما هم بیشتر بهش رسیده. تازه یه همبازی هم داشته حسابی بهش خوش گذشته.
البته عمه آرشیدا هم خوبه و با جون و دل ساعتها ازش نگهداریکرده و شب رو تا حالا بدون من نمونده جایی. تجربه خوبیه واسه بچه ها و پدر و مادر.
روشا گلم رو ببوس.


بله واقعا خوش به حالش.
آره نگار هم مثل مامانش مهربون و دلسوز ه چون خواهر نداره خیلی میونش با بچه ها خوبه.بله تجربه خوبیه.
شمآ هم آرشیدا رو ببوسید.
جیران بخشنده
24 مهر 92 7:35
افرین عزیزم عکسا نشون میده که حسابی به این وروجک خوش گذشته


100%مگه میشه پیش عمه باشی و این همه هم بهت برسن بهت خوش نگذره
مامان ایسان
26 مهر 92 8:01
کم کم مستقل داره میشه خوبه که چند وقت یک بار بذاری جایی بمونه تا زودتر عادت کنه
دست عمه جون درد نکنه حسابی از دخملی پذیرایی کردن اونم با سند هایی که به روایت تصویر بود چقد از بچمون هم کار کشیدن کیسه هایه خرید رو دادن دستش
قربون اون منطقی صحبت کردن نگار جون بشم من
یعنی به ما هم عکس نشون میدید دلمون بسوزه که ما از اینکار نمیکنیم
این هم سری ما بد جور از عکس و عکاسی بدش میاد بر عکس من که خوره عکسم
ولی شاید امسال با یک کلکی ما هم از این کارا کردیم خدا رو چه دیدی

بله فرزانه جون قربونش برم دخترم کلی مستقل شده
بله دستشون درد نکنه دیگه هم تمرین مستقل بودن بود هم تمرین خونه داری و خرید کردن دیگه
عزییییییییییزم . خدا نکنه دلتون بسوزه ولی خوبه هر سال یه یادگاری برامون میمونه. برعکس همسری ماکه عکس انداختن رو دوست داره و همیشه با موبایل یا دوربین در حال عکاسی و شکار لحظه هاست.
محبوبه مامان الینا
27 مهر 92 7:46
ایول روشا یدونه مستقل
الینا یه ساعت هم بدون من جایی نمیمونه البته بجز خونه بابام و داداشم که زحمت نگهداریشو وقتی من سرکار هستم میکشن
لباس بندی چارخونه خیلی بهش میاد
منتظر عکسهای آتلیه هستیم راستی از یه دونه هم عکس گرفتین ؟


روشا فقط جایی تنها میمونه دلتنگی باباش رو میکنه اصلا دلتنگ من نمیشه .
ممنون عزیزم . عکسهای آتلیه دو نفره و سه نفره انداختیم از روشا تکی ننداختیم. خب سالگرد ازدواج ما بود دیگه نه روشا
مریم مامان سلما
30 مهر 92 13:44
آفرین به این دختر گلمون که با مامانش همکاری کرده و خونه عمه جون مهربون مونده


مامان شایلین جون
6 آبان 92 9:39
ای جانم چه دختر ملوسی دارید خدا حفظش کنه. از عکساش خیلی خوشم اومد. خیلی هم برام جالب بود که تو این سن یه شب ازتون دور مونده. ایشالا همیشه تندرست شاداب باشه. اگه اجازه بدین لینکتون میکنم شما هم دوس داشتین به دخمل من سر بزنین و لینکمون کنین خوشحال می شیم.


ممنون عزیزم خیلی محبت دارید. با افتخار عزیزم