اولین جهیزیه یدونه
این اولین بار بود که به جای عروسک برات ظرف میخریدم . انقدر میری از داخل کابینت ظرف میاری و بعدش هم میگی توش آب بریز و کلی مشغول میشی از این کاسه آب میریزی توی اون کاسه یا با قاشق آب میخوری که گفتم برم برات ظرفهای خوشگل اسباب بازی بخرم ولی چیز خوشگلی ندیدم . چند روز پیش که رفتیم امام زاده سر خاک مامان جون از بساطی های دم درش اینا رو دیدم و گفتم فعلا برات بخرم، دخترم بی جهیزیه نباشه بعدش دوباره چیزی دیدم میخرم .
تا اومدیم خونه بازش کردم و کلی با نی نی ها خاله بازی کردین. یادش بخیر منم بچه بودم بیشتر از عروسک همه جوره ظرف داشتم از اینها هم داشتم.
نی نی ها ردیف بشینن مامان روشا براشون منا منا درست کنه.
نی نی پاستیل میخوری ؟
نخوری خودم میخورم.
این عروسکت رو پارسال خاله لیلا برات اورد ولی چند وقت بعدش پاش رو کندی و دیگه امیدی به بهبودش نیست.
تل روی سرت هم کار مامانیه هم بافتنیش هم گل روش.
مبارکت باشه عروسک . خدا روشکر این تنها اسباب بازی بود که چند روز مشغولت کرده با بقیه اسباب بازی هات که دقیقه ایی بازی میکنی.