اولین بارش برف -14 آذر92
روزهای پایانی پاییز چه زیبا تمام میشود و زمستان چه با عجله آغاز شد. من عاشق زمستانم فصلی که در آن متولد شدم ، همسر شدم و شش سال بعد مادر شدم.
این اولين باري بود كه برف روشا را میدید. تا یکسال و ١٠ ماه پیش برف بود و روشا نبود و بعد از اون روشا بود و برف نبود یعنی جوری که به دلمون بچسبه نبود ولی امسال هر دو بودن ، پاک و سفید و زیبا . این دو نعمت خدا همدیگر را در آغوش کشیدن،روشایم تمام پاکی و معصومیتش را نثار برف کرد و در آخر با قول دیداری دوباره برف را راضی به دل کندن کردیم.
هنوز برات دستکش نخریده بودم برای همین دستکش ایلال(نگار) رو دستت کرده بودی
زمستون و روزای برفیش واسم سرد نیستن تا وقتی که خاطرات گرم همراهمه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی