چهار دست و پا میرم من
روشا جونی امروز خونه بابا جون بودیم مثل قرار هر پنجشنبه شبها آخه مامانی و بابایی از اول عروسیشون هر پنجشنبه شب شام خونه با با جون هستن.
شما پیشه عمه فرشته و عمه مهناز بودی که عمه فرشته گفت روشا چهار دست و پا رفت من گفتم نه نمیره گفت چرا خودم دیدم بعد که نگات کردم دیدم بله داری چهار دست و پا میری ولی زودی خسته میشی دوباره سینه خیز میشی .
چهار دست و پا در 7 ماه و 24روزگی
مبارکه هوووووووووووووووووووووووورا
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی