به مناسبت روز تولد یدونه
دیروز دوشنبه 14 بهمن تولدت بود ولی چون وسط هفته بود برات جشن نگرفتیم ، یه جشن هفته پیش و یکی هم این هفته پنجشنبه برات میگیریم ولی به خاطر تولدت بردیمت سرزمین عجایب تا کلی بازی کنی و کیف کنی صبحش هم چون برف خوبی باریده بود با عمه مینا و نگار و چند تا از دوستهای نگار و ماماناشون رفتیم پارک شقایق توی سعادت آباد برف بازی .
از آخرین باری که بردیمت سرزمین عجایب و کلی گریه کردی یکبار دیگه خواستم ببرمت که از در ورودیش تو نرفتی و گریه کردی که بریم بریم من هم چون تنها بودم نتونستم راضیت کنم و برگشتیم خونه. دیشب هم تا از پله ها رفتیم بالا گریه کردی که مامان بریم که بریم ولی بابایی بغلت کرد و چند دور زدیم تا به محیط و سر و صداش عادت کردی و راضی شدی از بغل بابا بیای پایین و بازی کنی
اینم جایزه ایی که یا بلیط هایی که برنده شدیم گرفتیم.
و اما بازم کادوهای تولدت
اولین کادویی که دیروز گرفتی اس ام اسی بود که خواهر عزیزم دقیقا ساعت 9:25 صبح یعنی ساعتی که سال 90 بدنیا اومدی برام فرستاد و کلی سورپرایزم کرد . مامان جون هم بعدش زنگ زد و با خوت صحبت کرد و تولدت رو تبریک گفت . عمه حمیده هم دوبار زنگ زد که یکبار رفته بودیم برف بازی ویکبارش رو هم خواب بودی و نشد باهاش صحبت کنی . هفته پیش هم که تولد برات گرفته بودیم آیدا جون ( دختر همکار بابایی) که قبلا برات چند تا نقاشی کشیده بود به بابا اس ام اس داده بود و تولدت رو تبریک گفته بود.
دومین کادوت رو هم شب که بابا اومد اورد کادویی بود که همکارهای بابایی زحمت کشیده بودن برات خریده بودن
خاله ندا 1 و خاله ندا 2 و خاله بهناز و عمو عرفان دستتون درد نکنه بابت کادوی بسیار آموزنده و مفیدتون.