40 ماهگی یدونه دختریمون
چند روز پیش بالاخره موفق شدیم پروژه مهد کودک رفتنت رو دوباره شروع کنیم از اسفند ماه هر کاری کردم نرفتی مهد ولی الان چند روزه خدا رو شکر داری میری .
چند تا از جمله هایی که این چند وقته گفتی و یادم هست : رفتیم با هم میوه بخریم و طبق معمول که توی سبد خریدمون باید حتما گوجه گیلاسی باشه گفتم روشا این همه گوجه میخوای چی کار ؟! گفتی میخوام بذارم زیتون پرورده بشه.
عاشق برنامه خندوانه هستی و ثانیه به ثانیه برنامشون رو حفظی. جدیدا وقتی میری دستشویی به تقلید از رامبد جوان توی دستشویی داد میزنی با افتخار از مامان دعوت میکنم منو بشوره. ممنون که افتخار میدی بشورمت.
وقتی خانوم دستور میدن بریم پارک اونم ساعت 12 ظهر . به اندازه کل عمرمون ویتامین دی ذخیره کردیم.
شما و نفس یا به قول خودش نفس جون رو موسیقی پارس ثبت نام کردیم و به امید خدا شروع ترمتون از ابتدای تیرماهه.
یه روز با گروه مادران نمونه قرار گذاشتیم و رفتیم باغ فدک بعد از کلی بازی بابا اومد دنبالمون و دوباره با بابا رفتیم یه پارک دیگه.
یه رو جمعه با عمه حمیده رفتیم سرمین عجایب و ناهار رو سه تایی با هم خوردیم و کلی خوش گذروندیم و طبق معمول که دست خالی از سرمین عجایب بر نمیگردیم این جایزه که دستت هست رو هم بردی و همون روز سوراخش کردی و اونم رفت پیش بقیه اسباب بازیهای تعمیراتیت.
در ادامه پارک گردی و خوش گذرونیهای سه تایی سه شنبه هامون یه روز رفتیم پارک ژوراسیک
یه دایناسور تازه از تخم دراومده
ایشون هم آقا یا خانوم دایناسور هستن که یادگاری از پارک برات خریدیم
چند وقتی بود که از این عروسکها میخواستی که پوشک دارن و شیر میخوردن منم برای اینکه چند روز بود دیگه انگشتت رو نمیخوردی برات خریدم ولی مدت ترکت فقط یه هفته بود و دوباره شروع کردی انگشت خوردن و گردن این عروسک رو هم شکوندی ،و فعلا ایشون هم رفتن برای تعمیر.
باغ راه فدک
چند روز تعطیلات چند هفته پیش رو سه تایی رفتیم اصفهان و شیراز ، مسافرت خیلی کوتاهی بود ولی خیلی خیلی خوش گذشت.
باغ ارم شیراز
اسم عروسکت رو هم خودت عالیس گذاشتی و توی این سفر عالیس هم همراهمون بود.
پاسارگاد
تخت جمشید
به قدری شیطون شدی که به سختی میتونستم یه عکس خوب ازت بگیرم به شرطی راضی به عکس انداختن میشدی که هرجور دلت میخواد لباست رو بپوشی یعنی نه بند شلوارت رو ببندی نه کفش بپوشی ، کلاهت رو هم که هر دفعه یه مدل بهش میدی .
حافظیه
من و شما برای اولین بار بود که شیراز میرفتیم از همه جاهای دیدنی شیراز ، توی حافظیه حس عجیبی داشتم برام یه مکان تاریخی و دیدنی و زیارتی و تفریحی مثل بقیه جاها نبود خیلی خیلی دوست داشتم .
دروازه قران شیراز
مقبره خواجوی کرمانی
آرامگاه سعدی
یه شب شام رو رفتیم شاندیز شیراز که خیلی خیلی عالی بود به خصوص که موزیک زنده برای قر دادن دختریمون داشت
ناهار روز برگشتمون از شیراز رو رفتیم رستوران هفت خان که کلی معطل شدیم برای خالی شدن میز ولی ارزشش رو داشت چون هم غذای خیلی خوبی داشت هم اجرای زنده موزیک که روشامون با رقص و لذت غذاشو بخوره.
سی و سه پل
چهلستون
مسجد شیخ لطف الله
میدان نقش جهان
بوستان باغ ایرانی
یک روز جمعه میزبان بهترین دوستم منا جون و خواهر زاده گلش ملینا جون بودیم
یه شب با عمه ها رفتیم کاخ صاحبقرانیه
باغ وحش
ببر بنگال
شیرهای بنده خدا که بیشتر شبیه موش شیر نما بودن
گوزن
توی خیابون یه گربه میبینی از ترس دور از جونت میخوای سکته کنی ولی از این حیوونها اصلا نمیترسیدی چون بیچاره ها انقدر بدون غذا موندن و جاشون کوچیکه از ابهت افتادن
هیچ موقع از بچگی یاد ندارم از این خوراکی بد قیافه بد مزه خورده باشم اینبار هم بابا برات خرید.