46 ماهگی - 47 ماهگی
46 ماهگی
کلاس موسیقی ، در حال تمرین با سحر جون
47 ماهگی
وقتی حوصله عکاسی نداشته باشی
جشن آرزوها در مهد کودک
فودلند
اولین برف زمستانی 94
یک شب تصمیم گرفتیم با بابا بریم هرجایی که قبل از بدنیا اومدن شما رفتیم یا ازشون خاطره داریم پیشنهاد اول من تالار عروسیمون بود که بابا خیلی موافق نبود و میگفت الان زوده و بذاریم کمی بزرگتر بشی ولی با اصرار من رفتیم داخل و گفتیم میخواهیم تالار عروسیمون رو دخترمون ببینه . کمی تغییر کرده بود ولی باز میشد خاطره اون شب خوب رو زنده کنیم وچند تا عکس یادگاری بگیریم شما هم که انقدر فیلم عروسی رو دیده بودی که صحنه به صحنش رو حفظ بودی و همش میگفتی اینجا مامان نشسته بود اینجا بابا . عمه مینا اومد اینجا عکس رو داد به بابا . بابا اینجا اینجوری میرقصید و ... بعد از تالار عروسیمون رفتیم جایی که من و بابا با هم آشنا شدیم هر جایی رو که میرفتیم به تاریخش فکر میکردیم در حین مرور خاطرات و تاریخ ها بودیم متوجه شدیم امشب سالگرد عقدمون هم هست برامون این تقارن خیلی جالب بودکه شب عقدمون تصمیم به اینکار گرفتیم وبرای اینکه خوشیمون رو تکمیل کنیم توی مسیر برگشت یه کیک گرفتیم و اومدیم خونه و طبق معمول همه مراسم توسط شما اجرا شد ، فوت کردن شمع ، رقص چاقو ، بریدن کیک