واکسن 18 ماهگی+ چکاب 18 ماهگی + دندان 15
از دو ماه پیش که رفتیم چکاب 16 ماهگیت رو انجام دادیم برای دیروز وقت معاینه 18 ماهگیت رو گرفته بودم و قصد داشتم واکسنت رو هم صبحش بزنم که اگر خدای نکرده مشکلی پیش اومد دیگه معطل گرفتن وقت از دکترت نشیم برای همین دیروز صبح خودت ساعت 7:30 از خواب بیدار شدی انگار خبر داشتی قراره اوفت کنیم یا به قول خودت که به آمپول میگی باپا ، باپات رو بزنیم روزهایی که میخواهیم واکسنت رو بزنیم و حاضرت میکنیم و تو هم خیلی خوشحالی که داری اول صبح میری ددر عذاب وجدان میگیرم احساس میکنم دارم بهت خیانت میکنم که بهت میگم داریم میریم ددر و بعد میریم اوفت میکنیم خدا رو شکر که دیگه تا 6 سالگیت راحتیم اون موقع هم برای خودت خانومی شدی و دیگه احتیاجی به گول زدنت نیست. از یکسری مادرها شنیده بودم واکسن 18 ماهگی راحته و بعضی ها هم شنیده بودم سخت ترین واکسنه ولی برای ما که بعد از واکسن دو ماهگیت که هم خودت خیلی اذیت شدی و هم ما این واکسنت هم سخترین بود چون بعد از اینکه زدیم و اومدیم خونه و بابا رفت سرکار ، بهانه گیریت شروع شد و از اینکه در رو بستم تا بابا بره منو مقصر میدونستی و تا میخوردم کتکم زدی وبعدش هم گریه پشت گریه و به غیر از یدونه تخم مرغ آب پز دیگه هیچی نخوردی و بعد از یکساعت تب کردی و پای چپت رو هم میکشیدی و راه میرفتی به زور و زحمت خوابوندمت و بعدش برای قطره که بیدارت کردم دوباره بهونه گیریت شروع شد و برای اینکه تبت بیاد پایین و کمی حوصله دار بشی رفتیم حموم اولش نمیومدی برای اینکه از شامپو و سر شستن بدت میاد ولی قول دادم که سرت رو نمیشورم تو هم راضی شدی بیای آب باسی و بعد از آب باسی دو قاشق غذا و یک کاسه ماست خوردی و حاضر شدیم تا بابا بیاد بریم پیش دکتر مهدوی اونجا هم تا از در وارد شدیم کلی گریه به زور تونستیم قد و وزنت رو بگیریم دکتر هم کلی خوشش اومده بود از بدن برنزت بهش گفتم برات یه ضد آفتاب خوب بنویسه گفت نمیخواد خیلی خوشگل سوخته اشکال نداره ولی من اصرار کردم و اونم ضد آفتاب QV که به صورت رول هست و البته با قیمت خییییییییییلی مناسب نوشتن از قد و وزنت هم که شدیدا رضایت داشت مخصوصا قد رعناتو بعد هم میگفت خیلی داره بیشتر از یه بچه 18 ماهه حرف میزنه و منم گفتم خب از صبح تا شب دارم باهاش حرف میزنم و بابا هم گفت حاصل زحما ت مادرشه دیگه منمو بعدش خودمون رو برای شام دعوت کردیم خونه باباجون ولی خیلی بی حوصله بودی و هرچی عمه ها میگفتن بیا بغلم اینو بدم و اونم بدم میگفتی نه تا زمانی که کمی ایبوپروفن خوردی و سرحال شدی و دوباره شیطنتت شروع شد صبح هم کمی بابا پاشویت کرد و الان کمی بهتری و مثل فرشته کوچولوها خوابیدی
اینم ژست گرفتنت قبل از واکسن 18 ماهگی، الهی بمیرم که فکر میکردی داری میری ددر
دندون 15 هم از پایین سمت چپ دراومد در 18 ماه و 8روزگیت
مبارکه عزییییییییییییییییییییییییزم