آتلیه 30 ماهگی
هفته پیش رفتیم آتلیه تا عکس های سالگرد ازدواجمون رو بگیریم ولی طبق معمول اولش بهونه گرفتی و گریه میکردی که عکس نمیگیرم خانوم عکاس هم یه کم باهات راه اومد ولی بعدش خسته شد و گفت اصلا برو روی مبل بشین عکس ننداز و اگه روشا اینجوری کنه قول نمیدم عکسهاتون خوب بشه . ماهم دیگه تصمیم به عکس دو نفره گرفتیم و لی به محض روشن شدن شمع ها با ذوق و خنده اومدی که تولده میخوام شمع فوت کنم و از این رو به اون رو شدی دیگه عکاس هم ما رو ول کرد و شروع کرد از شما عکس انداختن هر مدل و ژست و هر کاری که میگفت انجام میدادی .اینجوری شد که بیشتر عکسهای چاپ شدمون عکس های تکی شما شد تا عکسهای مامان و بابا.
این عکس هم یه ژست واقعی بود که بعدش از حالتتون خوشم اومد و برای چاپ انتخابش کردم. ( عکس چاپ شده این مدلی بدون کادر و نصفه نیست برای حذف خودم از عکس اینجوری شده)
عکسهات رو برای دوستام توی فیس بوک گذاشتم بعد از چند ساعت مریم جون دوست عمه فرشته که آلمان زندگی میکنه سورپرایزم کرد و عکست رو این مدلی درست کرد و فرستاد ، تاریخ تولدم رو هم بایه قلب خوشگل مشخص کرده .