روشا یدونهروشا یدونه، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 24 روز سن داره

روشا هديه ای از سوی خدا

32 ماهگی قند عسلمون

توی این ماه کلی جاهای جدید رفتی  و تجربه های جدید داشتی، برای یکی دوساعت رفتی شرکت بابا ، کلی توی شرکتشون بهت خوش گذشته بود واصلا دوست نداشتی برگردی خونه . با بابا رستوران رفتی و ناهار خوردی . یکبار هم رفتی شرکت عمه حمیده  اونجا هم بهت خوش گذشته بود ولی یکی از همکارهای عمه حمیده باهات شوخی کرده بود و صدای گربه دراورده بود و تو هم  ترسیده بودی و موقعی که از شرکتشون اومدی بیرون گفتی  شرکت چی تربت (بی تربیت)  عروسی یکی از دوستهای بابا هم بود که اونجا هم کلی رقصیدی و خوش گذروندی و بعد از اون عروسی تا اهنگ عسل خانوم رو میشنوی میگی این نا رَنگه تو عروسی منصور بود . با نگار و مهدی و ماه تیسا و نیکا هم رفتیم آتلی...
14 مهر 1393

31 ماهگي روشا جونمون

دخترک 2 سال و 7 ماهه من ، روزهاي سخت ولي پرخاطره بزرگ شدنت رو  با حرفها ت شيرين ميكني و با كارهاي عاقلانت  دلمون رو حسابی اب میکنی . كارمون شده که یه کلمه سخت پیدا کنیم و بگیم رو شا اینو بگو و شما هم با زبون بچگیت بگی و ما هم کلی بهش بخندیم مثل قسطنطنیه که میگی قسطنطنایيه   یا کامپیوتر که میگی كامپِخر ، فلیزون ( تلويزیون) اِمس اِمسه ( اس ام اس)  به بزرگ ميگي بُرُس به كوچيك ميگي توتو . شیطون و لجباز شدي باید حتما اون چیزی که خودت دوست داری رو بپوشی ، زمان بيرون رفتن منم چند تا لباس نشونت میدم میگم کدومو میخوای ولی همیشه هم پیراهن بنفشت رو انتخاب میکنی وقتی مخالفت میکنم شما هم قهر و گریه که هم...
19 شهريور 1393

عکاسخانه مامان آتنا(7)

 یکبار دیگه دوست عزیزم مریم جون من رو شرمنده سلیقه فوق العادش کرد و عکسهات رو توی فیس بوک درست کرد و فرستاد . دست گلش  درد نکنه از راه دور روشا یدونه یه ماچ آبدار براش میفرسته   ...
1 شهريور 1393

آتلیه 30 ماهگی

هفته پیش  رفتیم آتلیه تا عکس های سالگرد ازدواجمون رو بگیریم ولی طبق معمول اولش بهونه گرفتی و گریه میکردی که عکس نمیگیرم خانوم عکاس هم یه کم باهات راه اومد ولی بعدش خسته شد و گفت اصلا برو روی مبل بشین عکس ننداز و اگه روشا اینجوری کنه قول نمیدم عکسهاتون خوب بشه . ماهم دیگه تصمیم به عکس دو نفره گرفتیم و لی به محض روشن شدن شمع ها با ذوق و خنده اومدی که تولده میخوام شمع فوت کنم و از این رو به اون رو شدی دیگه عکاس هم ما رو ول کرد و شروع کرد از شما عکس انداختن هر مدل و ژست و هر کاری که میگفت انجام میدادی .اینجوری شد که بیشتر عکسهای چاپ شدمون عکس های تکی شما شد تا عکسهای مامان و بابا. این عکس هم یه ژست واقعی بود...
25 مرداد 1393

30 ماهگی ماهدونه - دریاچه اوان

18 تیر برای افطار دوستهای بابا رو با یه عالمه نی نی دعودت کردیم خونمون که بر حسب اتفاق تولد یکسالگی حورا هم بود ، پدر و مادرش یه کیک کوچولو خریدن  و یه تولد نصفه و نیمه خونمون گرفتیم و بقیه تولد موکول شد به هفته بعد خونه خودشون که رسمی تر ، همرا ه با شام و کیک و بزن و برقص  . 6 مرداد هم هفتمین سالگرد ازدواج مامان بابا بود که برای شبش افطار خونه عمه مینا دعوت بودیم ،کیکمون رو بردیم اونجا  و شام ویژه رو هم فرداش سه نفری خونه خودمون خوردیم .  برای شام هم فسنجون و چیکن استروگانف و ژله انگور و پودینگ شکلات که بابا خیلی دوست داره درست کردم . قرار بود من و بابا با دستمون قلب د...
14 مرداد 1393

بدون عنوان

عشق تنها دليل زندگي است  هر دگرشي براي پذيرش و زندگي کردن, مشکله اما بعد از مدتي متوجه مي‌شيم که اين تغيير، ثروت و غناي زيادي را به زندگيمون بخشيده . زندگي خالي نيست مهرباني هست سيب هست ايمان هست آري تا شقايق هست زندگي بايد کرد   يک حسي هميشه به من اميد بودن و زندگي و تلاش مي ده. چيزي متفاوت تر از تمام اون چيزايي که مي تونم احساسش کنم . .... الان كه بودنت متفاوت تر شده و وجودت حس مادري رو به يدونه هديه ميده  , از خدا مي خوام هميشه شاد شاد و سلامت و سرحال باشي، و به همه ي آرزوهامون با هم برسيم ... بودنت رو دوست دارم ...
6 مرداد 1393

تولدی دوباره برای عشق ابدی ما...

عاشق شدن چيز ساده ايست . . .  مهم عاشق ماندن است ،  بي انتها..  بي زوال..  تا ابد..  بي منت....! روشای مادر باور دارم اگر پدر بی‌نظیرت نبود هرگز توان گذران  سختی های این روزها  را نداشتم؛ اما عشق حضور تو و پشت‌گرمی امپراطورِدر قلبم، همه نا ممکن ها را ممکن و همه سختی ها را آسان کرد. ...
6 مرداد 1393

29 ماهه شدی زندگی

در یه چشم به هم زدن 29 ماهه شدی واقعا این ماه خیلی زود گذشت چند بار تقویم رو نگاه کردم که واقعا چهاردهمه ! این ماه برعکس ماه پیش زیاد گردش نرفتیم  یا توی خونه بودیم یامهمون داشتیم یا مطب دکترها، جزء یکی دوبار که با عمه اینا قرار گذاشتیم و رفتیم بوستان نوروز و بهشت مادران . ماه پیش بردمت دکتر و گفتم برات یه چکاب بنویسه آزمایش خون و ادرار،این ماه رفتیم بیمارستان مفید و انجام دادیم هنوز جوابش آماده نشده یه چکاب برای ویتامین Dو اهن و کلسیم و فسفر و یه آزمایش برای عفونت ادرار چون خیلی دستشویی میری .همون روز هم از دکتر ریه بیمارستان آقای دکتر طباطبایی وقت گرفتم که خیالمون از بابت سرفه هایی که بعد از فعالیت  میکنی راحت بشه ، دکتر هم مع...
13 تير 1393

28 ماهگی روشا یدونمون& مسافرت قم، جمکران، نیاسر ، قمصر، مشهد ، ساری

یدونه مامان این ماه ، ماه خوبی بود چون همش به گشت و گذار و مسافرت گذشت .مسافرت هامون روزهاش خیلی کم بود ولی حسابی خستگیمون رو به در کرد قبل از اینکه عکسهای این ماهت روبزارم کمی از چیزهایی که یاد گرفتی و میگی برات مینویسم . اول از همه که تقریبا دو ماهه بدون پوشک حسابی واسه خودت داری حال میکنی دیگه حتی موقع بیرون رفتن و موقع خواب هم پوشکت نمیکنم چند تا از پوشک هات مونده که نگه داشتم برای عروسکهات که براشون مامانی کنی از همه مارکهای پوشکهایی که برات تا به حال خریدیم  یدونه یادگاری برات نگه داشتم اول با پوشک جان به به شروع کردیم بعدش پمپرز و مولفیکس و هاگس و یکبار هم پامتی و آخر سر هم جان به به 5 . وقتی پوشکهای شماره صفرتو م...
14 خرداد 1393