روشا یدونهروشا یدونه، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 30 روز سن داره

روشا هديه ای از سوی خدا

به مناسبت 22 ماهگی عزیزتراز جون

فرشته کوچولوی مامان،٢٢ ماهگیت مبارک. پنجشنبه ٩ آبان برای اولین بار بردیمت خانه سلامت تا معاینه چشم برای سن ١ تا ٦ سال بشی خدا روشکر مشکلی نداشتی خیلی نگران بودم مخصوصا بچه ای که قبل از ما رفته بود چشماش مشکل داشت این خیلی نگرانم کرد ولی خدا روشکر خوب بودی و قرار شد هر ٦ ماه یکبار بریم. هرروزبه عشق دیدن توآغازمیشودوشنیدن صدای مهربانت که آرامش قلبم راتضمین میکند هر کجا برگی هست شور من می شکفد مثل یک گلدان می دهم گوش به موسیقی روییدن   این سنجاق روی سرت رو هم خودم درست کردم. این تل روی سرت با گل روش رو هم خودم برات درست کردم هفته پیش که دوباره دوتای...
14 آبان 1392

اولین جهیزیه یدونه

این اولین بار بود که به جای عروسک برات ظرف میخریدم . انقدر میری از داخل کابینت ظرف میاری و بعدش هم میگی توش آب بریز و کلی مشغول میشی از این کاسه آب میریزی توی اون کاسه یا با قاشق آب میخوری که گفتم برم برات ظرفهای خوشگل اسباب بازی بخرم ولی چیز خوشگلی ندیدم . چند روز پیش که رفتیم امام زاده سر خاک مامان جون از بساطی های دم درش اینا رو دیدم و گفتم فعلا برات بخرم، دخترم بی جهیزیه نباشه بعدش دوباره چیزی دیدم میخرم . تا اومدیم خونه بازش کردم و کلی با نی نی ها خاله بازی کردین. یادش بخیر منم بچه بودم بیشتر از عروسک همه جوره ظرف داشتم از اینها هم داشتم. نی نی ها ردیف بشینن مامان روشا براشون منا منا درست کنه. نی نی پاستیل م...
13 آبان 1392

قانون جذب

سلام به دختر نازم  ماماني هر روز يه مطلب جديد توي وبلاگت مي ذاره و من هم هر روز مطالبش رو براي دونستن اونچه كه تو نبودم پيش مياد مي خونم و ياداوري گفته هاي روز قبل ماماني اما با تصورير ميشه  از اينكه نمي تونم مثل ماماني بنويسم و وقت بذارم ازت معذرت مي خوام . دخترم نمي دونم زمانيكه اين مطالب رو مي خوني هنوز هم مثل اين روزها از قوانين طبيعي استفاده مي شه يا نه . اا خواستم بدوني كه تو اين روزها با اينكه علم پيشرفت خوبي داشه اما هچنان قوانين طبيعت بدون ادعا مسيرهاي خودش رو باز مي كنه و تنها كساني متوجه اين قضيه هستند كه از اين نيروها خبر داشته و به آن توجه مي كنند  يكي از اين قوانين قانون جذب است كه يه كوچولو در موردش بر...
12 آبان 1392

هفته 4از ماه 20 ماهگی

اجازه ندهید که رفتار غیر قابل پیش بینی کودک نو پا شما را از لذت بردن گاه به گاه غذا در رستوران باز دارد . خوتان را درمان کنید . در هر مکان با مداد رنگی و چند اسباب بازی کوچک و تنقلاتی مانند کراکر ، تکه های پنیر؛ برش های میوه کودک خود را مشغول سازید . به رستوران های خانواده پسند بروید . این انحرافات به شما زمان کافی برای لذت بردن از وعده غذایی و خرید میدهد. ...
11 آبان 1392

مروارید 17

عروسک کوچولو، دندون هفدهم رو هم از پایین سمت چپ در اواخر ٢١ ماهگی در اوردی. مبارکت باشه عزیزم امیدوارم همه ١٧ تا دندونت همیشه سفید و سالم توی صدف خوشگلت بدرخشن. ...
11 آبان 1392

کودکان پروانه ایی

Epidermolysis Bullosa امروز همایش کودکان پروانه ایی ( کودکان مبتلا به بیماری eb) در سالن همایش های صدا و سیما بود . این موسسه از سال 89 تاسیس شد و عمه مینا از چند وقت بعد از طریق یکی از دوستانش که  دخترش مبتلا به eb هست  با این موسسه آشنا و به صورت خیریه چند روزی در هفته  در اونجا کار میکنه . به دعوت عمه مینا ،من و عمه حمیده هم رفتیم همایش.  شما رو نبردم خودم هم  زیاد دوست نداشتم برم چون دیدن بچه ها با چهره معصوم و زخم های بد جور روی دست و صورتشون و پدر و مادرهایی که  چهره غم زدشون نشون از رنج هایی بوده که برای نگهداری بچه های مریضشون کشیدن تاثیر بدی توی روحیم میزاره و به سختی میتونم این صحنه...
10 آبان 1392

این روزهای یه دردونه با نمک

  سلام به یدونه خودم این روزها خیلی شیطون شدی و زبل.  قبلا به محض اینکه میخوابیدی سریع میومدم سراغ کامپیوتر ولی الان هم خوابت کم شده هم وقتی صدای کیبورد میاد بیدار میشی خلاصه که مجبورم خیلی کلی درمورد این روزهات بنویسم . عسل مامان با یک هفته تاخیر عید قربان و عید غدیر رو تبریک میگم . برای عید قربان جای خاصی نرفتیم ولی برای عید غدیر رفتیم خونه عمو اسماعیل و شما اولین کله و پاچه زندگیت رو هم خوردی . من اصلا لب نمیزنم و حتی از کنارش هم رد نمیشم واگر توی خونه ایی کله و پاچه باشه لب به غذاشون هم نمیزنم برای همین عمو اسماعیل همه ظرفها رو یکبار مصرف خریده بود که بعدش همرو بریزن دور ولی خودم اصرار کردم که به شما هم بدن چون میدون...
6 آبان 1392

یک روز مادر و دختری

هر شب پیش خودم میگم آتنا صبح که شد دست روشا رو بگیر برید بیرون ولی وقتی صبح میشه میگم بزار صبحونه بخوره بزار ناهار بخوره حالا که خوابیده الان که شبه خب بخوابیم فردا دیگه میبرمش . ولی امروز  خیلی شاداب و پر انرژی  بدون اینکه از شب قبل با خودم مشورتی کرده باشم  صبحونه یدونمو دادم و رفتیم پارک اینبار پارکی که یه کمی از خونمون دورتر بود رفتیم. چون پیاده رفته بودیم خیلی زود خسته شدی و همش تو بغلم بودی و منو از نفس انداختی . بعد از یکساعت سرسره سواری اومدیم خونه و عمه ثریا زنگ زد که میخواد بره بیمارستان برای چکاب ماهیانه ( عمه ثریا یه نی نی داره که مثل روشایی من قراره بهمنی بشه) چون نمیتونه رانندگی کنه  از ...
28 مهر 1392

هفته دوم ار ماه 20

کودک نو پا ، میتواند کارهاو اعمال شما را تقلید کند جای تعجب نیست اگر او شروع به تقلید به سبک مکالمه   تلفن شما    با تلفن اسباب بازی خود کند . همچنین  او کارهایی مثل خرید کردن و حمل چرخ خرید و تمیز کردن خانه را از شما تقلید میکند بعضی از کارها میتواند جذاب و بعضی هم شرم آور باشد  بنابراین در حال حاضر زمان مناسبی است برای اینکه شما توجه بیشتری به زبان و رفتار خود داشته باشید. اینم یه رفتار تقلیدی از باهوش مامان. دیروز بعد از اینکه کارم با سشوار تموم شد گذاشتم روی تخت و رفتم بیرون بعد که برگشتم دیدم خودت روشنش کردی و خیلی حرفه ایی همزمان هم سشوار رو گرفتی هم برسو عسلم سندل روفرشی مامانی...
27 مهر 1392